خبرگزاری حوزه| پردازشهایی که در لجنههای استکباری به عنوان مواد اولیه الگوریتم جراحی شناختی در اطلس فرهنگی ملتها و اقوام تعریف شده، با هدف استقرار و نفوذ ساختارهای استبدادی همواره زمینههای سرمایهپذیر در تاریخ طاغوتیان بوده است.
در هجوم تاریخی فراعنه برای محاصره جهانی تمدنها و گرفتاری گزارههای تاریخ تمدن بشر، در شبه کلمات تارعنکبوتی استعمار، شناخت مبادی برداشت کارشناسانه دارای اهمیت ویژه ای است تا جایی که میتواند به عنوان سؤال اصلی برای مطالعه و شناخت مسائل کشورها و ملتها باشد.
تدقیق و تفهیم مبادی شناختی کارشناسانی که الگوریتم تسلط بر اذهان را رهبری میکنند، میتواند انباشتی از دادههای حقیقت نما را کنار زده تا متن واقعیت رویداد جاری تمدن، برای اهل اندیشه نمایان شود؛ چیزی که امروزه در تحلیلها و مطالعهی آن مغفول واقع شده و حتی کارشناسان خبره کمتر به آن توجه میکنند.
تحلیلهای کنونی از مواجهات به ظاهر مدرن و نوگرای سیاستمداران تازه به دوران رسیده آل سعود نیز چنین مواجهاتی را به خود دیده و تجربه میکند؛ موضوعی که رسانههای جمعی تحت اشراف این دولتها همواره برای انتقال مفاهیم مطالعات ضد شناختی و تحکیم آن بر اذهان عمومی از ساختارهای به ظاهر مستند بهره میگیرند. بر همین اساس تحلیل رسانههای تابع آل سعود گزارهها یا همان برداشتهایی از سناریوهای صهیونیستی از پیش تعریف شده برای ملت عربستان و انحراف ملتهای تابع منظومه شناختی اندیشهی دینی است.
رسانههای عبری و عربی با فراگیری منطقه بینالنهرین و حتی در اغلب مواضع فراتر از این مقیاسِ سرزمینی، به دنبال تصرف و تحکیم تفکر «از نهر تا بحر» هستند تا جایی که همه هیمنه رسانههای خود را آغشته به نمایش «بازیگرکارشناس» کرده است تا حافظهی تاریخ ملل مسلمان را از نشانهای حقیقتیاب و علایم شناخت اولیای الهی جریان هدایت تهی کنند. بر همین اساس «کارشناس بازیگر» این نمایشهای رسانهای بهجای روایت برداشتهای حقیقی به خواندن متن نمایش نامه اربابان جهان جاهلیت مشغول میشود. در واقع باید گفت، تحلیلهای رسانهای و در ادامه آن نخبگانی جوامع تحت سیطرهی حکومتهای فرعونی، آسمان ملتهای تحت حکمرانی خود را با مدل مبتنی بر منافع سناریوهای سیاسی اربابان جهل نقاشی میکنند.
تاریخ آل سعود به عنوان مزدوران فرعون و شیطان اکبر از حدود ۱۰۰ سال گذشته تا کنون در حال ترسیم اطلسی از تشخُّص متزلزل مبتنی بر حَمیّت جاهلی از دین مبین اسلام است، مبنایی که منتهای آن به ترجمه و استقرار حَمیّت جاهلیت گره خورده است.
حمیّت جاهلیت، در بیان کارشناسان دینشناس، همواره به عنوان ساختاری برآمده از ظاهر قانون دینی، اما برگرفته از خرافات و گزارههای مبتنی بر اوهام شیطانی تعریف شده است؛ در حقیقت حمیت جاهلیت مقدمهای برای بهزیرکشیدن و بردهگرفتن ملتها است.
به این معنا که در جوامع بشری ملتها تا سطحی از علم و دانش روز را ادراک میکنند که با منافع کلان طاغوت تعارض نداشته باشد. بنابراین توسعه زیرساختهای تارعنکبوتی برای استقرار مطلق حمیت جاهلیت میتواند در منتهای دوران مدرنیته هم تحقق پیدا کند؛ چرا که جاهلیت به عنوان نوعی منش اجتماعی تحکم میکند و دانشهای ابزاری جوامع را به عنوان علم بر اذهان تحت سیطره خود حاکم میکند تا جایی که در آن هیچ ورودی از جنس آزادی عمل واقع نخواهد شد.
تمام دامنهی اقدامهای آل سعود در ۱۰۰ سال گذشته در دامنه تحقق و استقرار حمیت جاهلیت و محو مجدد تمدن ابراهیمی رقم خورده است، همان منشی که اربابان این منطق در دو دهه قبل از سال ۵۷۰ میلادی آن را محقق کردند و حجاز را در اعماق تاریک جاهلیت مدرن پیش بردند.
امروز از تکفیر و مشرک خواندن زائران حرم نبوی تا حمیت جاهلی داعش، همه و همه در کارنامه و پازل این اقدام شیطان اکبر تصویر گرفته است. آنچه در اندیشه وهابیت به عنوان نرمافزار اندیشهای آل سعود با مفهوم دین تعریف میشود در حقیقت ظهوری از حمیت جاهلیت است.
در این تجربه، از سناریوی افتا به عنوان کارشناسان دین گرفته تا رسانههای مجازگرای عصر کنونی به عنوان سکوی تکنولوژی رسانههای جمعی، همه و همه به دنبال گسترش اسلام صهیونیستی یا همان حمیت جاهلی هستند. بر همین مدار سلبریتیگرایی در ادامه همان تفکر مبارزه با نمادها و نشانهای اولیاءالله، همچنان در دستور کار اربابان عبری این هجوم جریان عرب جاهلی است.
عربستان بعد از به قدرت تاختن بن سلمان تابعی از معادلات جهانی استکبار ظلمانی شیطان اکبر است؛ هرچند تاریخ آل سعود به تنهایی مفهوم تبعیت محض از الگوی و فرامین لجنههای صهیونیستی بوده است، اما در دوران بن سلمان الگوی اسطورهسازی با مفهومی دنبال میشود که منتهای آن جهانگیری اسلام صهیونیستی است!
برگزاری جشنهای هنجارشکنانه، حضور عریان زنان در مراسم و مناسک حج مانند طواف و آنچه که امروز «کارشناس بازگیران» به عنوان تحولات نوین عربستان برای جوامع تعریف میکنند در کنار تلاش برای تخریب کوه اُحد به عنوان یکی از اَبَر نشانهای تاریخ اسلام همه در متن سناریوی تحکیم حمیت سعودی آمده است. داستانی مجازنما که میخواهد تمام نشانهای جوهری و عینی دین را از دیدها پنهان و وهم جهانشمول مدرنیتهی حمیتِ جاهلیت را دوباره بر سرزمین حجاز به عنوان مبدأ ظهور دین اسلام مسلط کند!
اما پایان این بازی تکراری چه میشود!؟
برای پاسخ به این گزاره فقط باید مفهوم حمیت با معنای معیارش تبیین شود؛ بر همین اساس تبیین مفهوم حمیت میتواند اصلالاصول پاسخ به این سؤال کلیدی باشد که گزارههای تکراری استثماری و استعماری در ساختارهای مدنی در کدامین حلقه از تکرار پایان خواهد یافت؟ یا اینکه گسترش منطق جاهلیت در اعصار گوناگون که منتهای دانش مدرنیته را درک میکنند، برای چندمین بار تکرار خواهد شد؟
بر اساس مبانی شناختی منظومه اندیشه دینی که در مراجع لغوی معتبر جاری است؛ حمیت اگر در منظومه رفتاری گسترش سلایق محضه اجتماعی تحلیل شود، فقط مفهوم «عصبیت» میتواند مترادف معنایی آن واقع شود چیزی که رنگی از قوم گرایی و نژاد پرستی در گفتمان دارد!
بر اساس نهاد شناختی و پایگاه معنایی که از حمیت در لغتنامههای معتبر بیان شده؛ حمیت، در ساختارهای سیاسی، ظهور در الگویی از نژادپرستی سیاسی است که الگوهای گوناگونی از حکومتها را میتواند در دل خود جای دهد و پادشاهی غالبترین مدل و سبک سیاسی ممکن برای تحقق همه افقهای حمیت و گسترش فرهنگ جاهلانه سلایق بر سر ملت هاست؛ موضوعی که در جهان امروز بدویترین مدل آن را در شبه جزیره عربستان شاهد هستیم!
با چنین تعبیری میتوان پشت نقاب به ظاهر در حال تحول آل سعود را به گونهای فهمید که قبل از هر دوره از پوستاندازی سیاسی این پادشاهی نمرودی، برای هر اُمی از امت چونان تابش نور خورشید عیان باشد؛ بر همین اساس روایت ساختارهای حمیت مبتنی بر پادشاهی در عصر مدرنیته را میبایست در بیانی سادهتر تبیین کرد.
ادامه دارد...
محمد جعفری- پژوهشگر